به
مناسبت زادروز شاعر بزرگ معاصر، فروغ فرخزاد (8 دی 1313 - 24 بهمن 1345) به
برخی از خصوصیات اخلاقی و شخصیتی وی از زبان برادر هنرمند و فرهیختهاش فریدون
فرخزاد میپردازیم:
فروغ
یک درویش واقعی بود. یک انسان واقعی بود و تکامل شعری فروغ در درجه اول نتیجه یک
تکامل انسانی بود که در فروغ به وجود آمده بود.
"من هرگز به کسی بدی نکرده ام"،
این جمله از فروغ است. بعضی وقتها این جمله را در نامهاش مینوشت. بعضی وقتها
آن را هقهقکُنان و در لابهلای گریههایش میگفت: "فریدون سعی کن آرام باشی.
یعنی دوست بدار! یعنی عشق! حس کن! لمس کن! و به خاطر آن راست و صادق باش. محبت را
برای محبت بخواه" و صحبت از بدن نبود. فروغ هرگز در تمام مدتی که به یاد دارم
سخن از "عشقی" که به ناحق نام "عشق" گرفته و منظور عدهای از
منتقدان به اصطلاح هنری ما نیز آن بود، نگفت. عشق فروغ، عارفانه و پاک بود...
او
- فروغ - برای من حافظ نبود که به قول بعضیها به صورت امروزی و مدرن ظهور میکرد.
او مولوی است و ادامه مولوی به صورت دیگر، منظور من فقط مقایسه جنبه انسانی و پاکی
روح است که مولوی دریایی بود از پاکی و خوبی و فروغ نیز...
یاد فروغ قلبم را میگیرد و صدایش در گوشم طنین میاندازد که میگفت: "آه! اگر راهی به دریاییم بود - از فرو رفتن چه پَرواییم بود" فروغ فقط خواهر من نبود. بلکه عزیزترین و منزهترین آدمی بود که در زندگی با او برخورد کردم و تنها آدمی بود که به من یاد داد که "خوب" باشم و هرگز به آنها که برای تمسخر دیگران به دنیا آمدهاند خرده نگیرم؛ چه تنها صداست که می ماند...
زنی
بود که همه شلوغیها و هیاهوی زندگی را از یاد برده بود و با سماجت عاشق زندگی شده
بود. درآخرین دیدارمان حس کردم که دیگر به زنده ماندن تن نیز علاقه و عقیدهای
ندارد.
با
ظرافت و سادگی و زیبایی و زلالی از آن چیزهایی حرف میزد که در کودکی پیش رویِمان
بود. حرفهایش و برداشتهایش از زندگی آینده و گذشته چنان پاک و عفیف بود که من
فکر میکردم پس از آن هرگز نمیتوانم زنی را مثل او ببینم و همینطور هم شد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر