۱۳۹۰ دی ۲۲, پنجشنبه

تفسیر عشق تا سحر ما سفر نکرد


تفسیر عشق تا سحر ما سفر نکرد

از ما رمید و خاطر ما را خبر نکرد

روز آمد و ستاره اقبال خاکیان 

بر آفتاب طالع روزت ظفر نکرد

ای در بلند قامت خورشید جلوه‌‎گر

جان را چه شد که عقرب جان در قمر نکرد

بیداری زبان و غم عشق و سوز و ساز

کاری‌ست در میانه که کس با حجر نکرد

دیدی چه آمد از سفر تو به مهر و ماه

ماهی پرید و آب ز توفان گذر نکرد

از عندلیب دوست بپرسید بی‌حساب

طوطی شنیده‌ای که حساب شکر نکرد

مرغ شکسته‌بال به هنگام ناخوشی

سودای باغ دید و هوای تبر نکرد

ابر آمد و فضای بهاری شکست و باد

در سرسرای عمر به باغی نظر نکرد

اکنون که اهل محبس و بیمار غربتیم

یاد بهار خوش که درنگ از خطر نکرد

با مدعی بگو که من از ترس دوزخش

جز آرزوی میکده کاری دگر نکرد

می‌نالم از فراق و غم عشق مرهمی‌ست 

کز لطف آن روان قلم جز هنر نکرد ...




دانلود

فایل تصویری (کم حجم - 5.8 مگابایت)