۱۳۹۰ اسفند ۲۶, جمعه

فریدون فرخزاد - خدایا فراموشی ام ده (افسانه هستی)





















گذشت افسانه‌ی این عمر کوتاه
نشد کس از دل تنگ من آگاه
تو را همراه می‌دانستم افسوس
تو هم بودی رفیق نیمه‌ی راه

تا دیار نیستی راهی نمانده
در سرای سینه جز آهی نمانده
حاصلی از عمر کوتاهی نمانده

به دریای توفانی زندگانی
شکسته چرا زورق مهربانی
در این شهر سر تا به دامن خموشی
بیا مُردم از رنج بی‌همزبانی

خدایا فراموشی‌ام ده!
لب بسته، خاموشی‌ام ده!
چه حاصل ز هشیاری دل
تو مستی، تو مدهوشی‌ام ده!

چه می‌شد خدایا که از من
کسی محبت بگیرد
دلِ با همه مهربانم
در این سینه روزی بمیرد

خدایا فراموشی‌ام ده!
لب بسته، خاموشی‌ام ده!
چه حاصل ز هشیاری دل
تو مستی، تو مدهوشی‌ام ده!


دانلود




هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر