۱۳۹۰ مرداد ۲۸, جمعه

نقدی کامل بر روی مستند "شب بود" شبکه من و تو



قدیمی ها - م.صدر: همانطور که وعده کرده بودم نقد کاملی بر روی مستند "شب بود" تهیه نمودم که از نظر گرامی شما عزیزان می گذرد.
باشد که مسئولین شبکه من و تو و بالاخص خانم فائقه آتشین که همچون نام فامیلشان هنوز هم گرمای آتش درونشان شعله ور است و زبانه های آن بر صغیر و کبیر و زنده و مرده رحم نمی کند کمی به خود آیند و بدانند بسیار فرق است بین هنرمندی که همه عمر به مردم دروغ گفته و می گوید و به جز ثروت اندوزی دغدغه دیگری ندارد و هنرمندی که از ابتدا تا انتها برای مردمش زیست، برای مردمش تلاش کرد و به خاطر آنها جانش را ارزانی داشت. فرق است بین هنرمندی که با چهارپا و با تیراندازی به او از مرز گذشت و هنرمندی که با تأیید دولت و مقامات از فرودگاه مهرآباد و با بهترین خط هوائی و در فرست کلاس از کشور خارج شد. فرق است بین هنرمندی که دکترای حقوق سیاسی داشت تا هنرمندی که فقط تا سوم دبستان درس خوانده است. و خیلی فرق های دیگر.
برای نقد مستند "شب بود " بهترین روش این را دیدم که اظهارات هر مخاطب را به طور جداگانه مورد نقد قرار دهم تا نکته ای از قلم نیفتد و خوانندگان محترم نیز آشفته خاطر نگردند:
میرزا آقا عسگری
1 - می فرمایند مبنای کتاب خنیاگر در خون سایت گوگل بوده است. سایت گوگل یک سری اطلاعات کلی که تقریباً همه آنها را می دانند در مورد معروفین دارد و نه بیش از آن که در مورد فریدون این اطلاعات نواقص و اشتباهات بیشتری نسبت به دیگر هنرمندان دارد. من فکر نمی کنم برای نوشتن یک کتاب آن هم در مورد شخصی مثل فریدون فرخزاد سایت گوگل مبنای مناسبی باشد بالاخص که آن سایت هم تارنمای رسمی فریدون فرخزاد نبوده و نیست.
2 - فریدون هرگز در هیچ کجای دنیا غریب نبوده است. به هر کجای دنیا که سفر می کرد بسیاری بودند که گردا گرد او جمع می شدند و عاجزانه از او درخواست می کردند تا به خانه آنها برود. فریدون فقط در قلب خودش و در اعماق و زوایای درونی خودش غریب بود و همیشه فکر می کرد چطور باید مخاطبانش را به آن درجه از آگاهی که می خواهد و لازم است برساند.
3 - کسی در مورد فریدون سکوت نکرده است. مخصوصاً کسانی که در زمره دوستاران واقعی او هستند. سکوت را اکثراً هنرمندانی کرده اند که به دست او و توسط او پا به عرصه هنر و شهرت و ... گذاشته اند ولی آنها نیز بهتر است کمی فکر کنند که مرگ برای همه هست و به قول فریدون مردن در رختخواب و هنگامی که با تمام وجود به این دنیا چسبیده اید افتخاری ندارد.
4 - فریدون در بیست سالگی به آلمان نرفت بلکه در 18 سالگی برای اولین بار به آلمان رفت.
5 - هرگز، هرگز، هرگز آنیا، فریدون را به فضای فرهنگی آلمان وارد نکرد. آنیا اصلاً و ابداً خود آدم هنری نبود و در حقیقت چون می دید که هنر فریدون، او را از او گرفته است با هنر، آنچنان رابطه خوبی هم نداشت. این خود فریدون بود که در آلمان به جامعه هنری آنجا وارد شد و با یادگیری سریع، وسیع و بی نقص زبان آلمانی که حتی به لهجه های آن نیز احاطه پیدا کرد، شروع به شعر گفتن نمود و در سال سوم ورودش با آن کشور کتاب شعر خود را به چاپ رساند و در سال چهارم جایزه بهترین کتاب شعر سال را از آن خود کرد.
6 - فریدون دو روز آخر هفته را از مونیخ به هانوور بفاصله 1800 کیاومتر نمی رفت (مونیخ در جنوب آلمان است و هانوور در شمال آلمان) تا باغبانی کند. اگر چنین بود که باید بیش از در آمد آن دو روز را برای کرایه که همشه در آلمان گران بوده می پرداخت. شما با زیرکی خاص خود می خواهید از ارزش فریدون بکاهید. باز اگر می فرمودید فریدون در همان مونیخ در پمپ بنزین کار می کرد (همان طور که اینجانب در زندگی نامه ذکر کرده ام) یک حرفی.
7 - در دوران اعلیحضرت کدام مردم ایران تا گلو در عذاب فرو رفته بودند؟ و از فریدون خواسته بودند بیاید و آنها را نجات دهد؟ شما گویا دچار وهم و خیال شده اید! در آن دوران بالخص بعد از سال 1347 مردم ایران بالاترین سرانه درآمد بعد از آمریکا و کشورهای اسکاندیناوی در جهان را داشتند و در بهترین شرایط اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی زندگی می کردند.
8 - شما هم که دنباله رو شایعات تدوین شده در قم بسال 1348 هستید. شایعاتی مبنی بر همجنس گرا بودن فریدون. مطمئن باشید همانطور که دیگران هم در طول تمام این سال ها نتوانستند، شما هم نمی توانید با کاستن از ارزش فریدون بر ارزش بی مقدار خود بیفزائید.
9 - شما که می دانستید مصاحبه خواهید داشت ای کاش حداقل یک مسواک می زدید تا جرم آن دندان های زیرین شما چهره مشعشع شما را خراب نکند.
10 - آقای فرخزاد کی و کجا و توسط چه کسی از شما دعوت کرده بود که به دیدار شما بیاید؟ آقای میزا آقا یک کمی یواش تر لطفاً.
11 - شما، وقتی خبر ترور فریدون را شنیدید فکر کردید خودتان ترور شده اید؟ یعنی ندیده و نشناخته آنقدر فریدون را دوست داشتید؟ اگر می خواهید مثل فریدون ترور شوید آسان است ولی شما مرد این میدان نیستید.
12 - دلیل شما مبنی بر انتظار فریدون برای وقوع حادثه چیست؟
13 - شما به قول خودتان جز مخالفین انقلاب اسلامی هستید، لذا چرا لفظ ورزشگاه آزادی را به کار می برید؟ نام صحیح آن "استادیوم یکصد هزار نفری آریا مهر است".
14 - فریدون چطور عضو کنفدراسیون دانشجویان بود که به محض ورود به ایران هم در وزارت امور خارجه و هم دانشگاه تهران و هم حساسترین سازمان یعنی تلویزیون ملی ایران و سپس رادیو ایران برایش بهترین مشاغل را پیشنهاد کردند؟ فریدون از لحظه ورود به ایران تا آخرین لحظه زندگی به نظام شاهنشاهی، قانون اساسی مشروطیت و حزب رستاخیز ملت ایران وفادار بود. عکسی که از او در مقابل تمثال اعلیحضرت فقید در همین برنامه نشان داده شد، اشتغال فریدون در رادیو درفش کاویان در سال های 63-1362 و همکاری با نماینده سازمان امنیت و اطلاعات کشور در رادیو تلویزیون ملی ایران و سخنرانی های بیشمار او در ستایش از شاه ایران و استفاده از لفظ پادشاه در تمام سال های دور از وطن و ده ها واقعیت دیگر مؤید وفاداری فریدون به نظام سلطنتی و شخص اول مملکت بود.
- بدترین کار برای شما نوشتن کتاب در مورد شخصی است که حتی به 5 در صد از شخصیت، واقعیت، زندگی و نیمه پنهان او آگاهی ندارید ولی شوق معروف شدن شما را به این کار واداشت.
شاهین نجفی
1 - استفاده از بی ادبی برای معروف شدن انسان را تا کجا و تا چه درجه ای می تواند به انحطاط سوق دهد؟ من حتی از نوشتن این دو جمله احساس شرم می کنم و نمی خواهم قلم خودم را به آنها آلوده نمایم ولی چاره ای نیست. "تو ما را کردی (یک مکث معنا دار) خواننده"، "تو که نیستی میرم تو دبی می دم (باز یک مکث معنا دار) کنسرت". به قول سعید کنگرانی در فیلم در امتداد شب: وای بر ما که تو خواننده نسل ما هستی. و وای بر اکثر نسل جوان ما که به کجا دارند می روند چنین شتابان که همچو شمایی بیاید و در مورد فریدون مثلاً ترانه بخواند؟
2 - چه کسی گفته است که در زمانی که فریدون در آلمان بود جامعه روشنفکری آلمان جلوتر از ایران بوده است؟ بعد از تصویب قانون مشروطیت ایران جامعه روشنفکری کمتر کشوری در سطح ایران بوده است. رجوع کنید به تاریخ معاصر ایران در دو جلد. این هوشمندی و ژنتیک و استعداد خود فریدون بود که در هر شرایط، اوضاع اجتماعی را به خوبی تجزیه و تحلیل می کرد و نتیجه صحیح را بدست می آورد. اگر فریدون در هر جامعه ای متولد می شد سیصد سال جلوتر از آن بود.
3 - هرگز فریدون از طرف مردم مسخره نشد. شما آقای نجفی مثل اینکه معنی کلمات را نمی دانید. من نمی دانم سطح تحصیل شما چقدر است؟ ولی از الفاظ منور شما و شعری که در مثلاً ترانه اتان می خوانید معلوم است که زبان فارسی را بهتر از زبان ترکی نمی دانید! برای اطلاع شما فریدون فقط از سوی سه قشر مورد شایعه و افترا و تهمت قرار گرفت و نه تمسخر، اولی از سوی روحانیت قشری قم و نه همه آن علمای محترم و دوم از ناحیه مردانی که با او تاب رقابت نداشتند و سومی زنانی که نمی توانستند به او دست یابند. رجوع شود به زندگینامه فریدون فرخزاد نوشته اینجانب در مجله اینترنی قدیمی ها با ذکر دلالیل و مستندات و اقتباس از آن در سایت های دیگر.
4 - شما فرمودید "اصلاً فکر نمی کنم فریدون نزد روشنفکران ایرانی محبوب باشد"، اصلاً ممکن است دلیل خود را برای این ادعا بیان بفرمائید؟ اصولاً انتخاب شما برای مصاحبه در مستند شب بود به صرف اینکه یک ترانه بی سر و ته بسیار بی ادبانه به تقلید از گروه های رپ آمریکائی در مورد فریدون خوانده اید اشتباه بسیار بزرگی بوده است که خود تهیه کننده را هم متأسفانه زیر سئوال برده است. فریدون خود از بنیان گذاران جامعه روشنفکری ایران بود زیرا این او بود که باعث بوجود آمدن تغییرت اساسی در برنامه های تلویزیون ملی ایران و جذب بینندگان بیشمار آن رسانه شد. آمار فروش تلویزیون های شاوب لورنس، هیتاچی، آر سی ا و بعد پارس الکتریک تا 1200 درصد بعد از پخش فقط سه شماره از سری شوهای میخک نقره ای مبین این حقیقت است.
5 - شما فرمودید بیاد می آورید زمانی را فریدون به خاطر هموطنانش تبدیل به یک قهرمان شد. شما در سال 1361 چند سال داشتید که آن را بیاد می آورید؟ من فکر می کنم وقتی صحبت از بیاد آوردن و ذکر خاطره است هر کسی نمی تواند بیش از سنش بیاد بی آورد مگر دارای علم غیب باشد. علم پزشکی هم همین را می گوید.
6 - خیر آقای نجفی فریدون نمرده و تمام نشده. اتفاقاً تا دنیا دنیاست و تا یک نفر ایرانی وطن پرست در تمام دنیا وجود دارد فریدون هم در زبان او و کردار او و ... وجود او زنده است و شاهد.
7 - آقا نجفی آخر من در مقابل این همه بی ادبی شما و بی حرمتی شما نسبت به مردگان چه بگویم؟ شما فرموید: مرده پرستی ابلهانه است. خیر در تمام دنیا ملت ها برای بزرگانشان هزار کار می کنند. میدان و خیابان نام گذاری می کنند و مقبره های با شکوه می سازند و همه ساله از آنها تجلیل می کنند و ... همان طور که ما برای ستار خان و امیر کبیر و دکتر مصدق و هزاران امثالهم چنین می کنیم. شاید کار شما ابلهانه باشد که برای معروفیت و متعاقب آن ثروت اندوزی به هر وسیله ای متشبث می شوید.
8 - شما فرمودید "من با طرز تفکر فریدون مشکل داشتم و هم با روش فریدون" همان طور که در بند 5 نوشتم شما فقط می توانید در محدوه سنی خودتان اظهار عقیده بفرمائید.
9 - شما ممکن است برای اصلاح اجتماع روش تزریقی خودتان را برای ما شرح بدهید. من نمی دانم شما فیلسوف هم هستید؟
10 - شما از فریدون چه می دانید؟ شما از محیطی که فریدون طی سال های 57-1347 در آن کار کرد چه می دانید؟ شما از اجتماعی که قشریون برای ما ساخته بودند که حتی نگاه کردن به یک زن گناه شمرده می شد و تلویزیون حرام اعلام شده بود و ... و فریدون در همان زمان دست خانم ها را به نشانه احترام می بوسید چه می دانید. شما بهتر است در همان آلمان بمانید که جائی در ایران در هیچ زمانی نخواهید داشت. زیرا من حقیر و امثال من، جوانانی را تربیت می کنیم که شما و شماها نتوانید به این آسانی ها آنها را فریب دهید.
آقای اسفندیار منفرد زاده
1 - شما دیگر چرا؟ اصلاً و ابداً از شما انتظار نداشتم. شما تا قبل از این مصاحبه جایگاه بسیار خوبی در ذهن من و دیگران داشتید. با تمام احترامی که برای شما به عنوان یک آهنگ ساز که موسیقی متن فیلم قیصر را در کارنامه خود دارد قائلم، معذالک با توجه به مسئولیتی که در قبال فریدون فرخزاد دارم مجبورم به برخی مغایرت ها در گفتار شما اشاره نمایم.
2 - فریدون اولین شو خود را در تلویزیون ملی ایران و با شرکت ماریا شل ستاره زیبای آلمانی اجرا کرد. نام میخک نقره ای را هم همان طور که در متن زندگی نامه فریدون فرخزاد آورده ام فریدون و من انتخاب کردیم و بین نام های میخک طلائی و میخک نقره ای مردد بودیم. لذا اولین شو فریدون در انجمن ایران آمریکا در نزدیکی سفارت آمریکا نبود و در استودیوی طنین با شما ملاقاتی نداشت. شاید شما فریدون را با شخص دیگری اشتباه گرفته اید.
3 – خیر، فریدون تجربیات دنیای متمدن را که جنابعالی آلمان را مظهر آن می دانید به ایران منتقل نکرد. اصولاً فریدون در برنامه های خود تمام سعیش را می کرد تا آن برنامه ها رنگ بوی خارجی نداشته باشد و تماماً نماد فرهنگ ملی ایران باشد. حتی از ریتم های افغانی و هندی و ... بیزار بود.
4 - تلویزیون ملی ایران خود در انتخاب برنامه ها برای پخش رأساً تصمیم می گرفت و از دنیای متمدن عقب تر نبود که هیچ اگر نگوئیم جلوتر نبود لااقل همزمان پیش می رفت. برای مثال سریال هایی که از این شبکه پخش می شد مثل مسافرت به اعماق دریا، غرب وحشی وحشی، مرد شش میلیون دلاری و ... جلوتر از خود آمریکا در ایران دوبله و پخش می شد.
5 - این جمله ادا شده توسط شما در مستند "شب بود" است خودتان قضاوت بفرمائید "فریدون همجنس گرائی را عار نمی دانست، به فریدون می گفتم خیلی خوب ولی نگو" این یعنی که شما هم همسو با دشمنان فریدون به این شایعه ساخته و پرداخته قم دامن می زنید. آیا شما می توانید دلیلی و یا شاهدی و یا مدرکی بر این ادعایتان بیاورید؟ واقعاً از شما انتظار نداشتم. آقای منفرد زاده می خواهید بنده فقط دو تا از شاهکارهای شما در اسفند 1352 را برای اطلاع همگان با ذکر دلیل و مدرک و زمان و مکان و ... ذکر کنم. کسی که در خانه شیشه ای نشسته است سنگ پرانی نمی کند. آن هم با گفتن مسائل این چنینی. تازه فریدون آنقدر نزدیکی و دوستی نسبت به شما نداشت. فریدون اصولاً ها ملت میناسیان، جهان بخش پازوکی و خیلی های دیگر را که در کار ترانه سرائی بودند قبول داشت. شما اصولاً بیشتر سازنده موسیقی متن فیلم بودید تا ترانه سرا لذا نمی توانستید با فریدون زیاد سر و کار داشته باشید.
6 - فریدون و سوسیالیسم! فریدون و کمونیسم! فریدون در زمان دانشجوئی چرا ولی بعد از مراجعت نهایی به وطن آن احساسات و سمپاتی مختصر به این به اصطلاح مکاتب سیاسی را هم کنار گذاشت و با تمام وجود به صحنه دل بست. فریدون فرخزاد شدیداً به رژیم مشروطه سلطنتی علاقه داشت و عشق می ورزید و تا آخرین لحظه حیات هم بر این علایق خود استوار و پا بر جا بود. اگر به سخنان فریدون در تمام کنسرت هایش توجه بفرمائید بالاخص برنامه معروف "کنسرت آلبرت حال لندن" در نوروز 1367 در چند نوبت فریدون از واژه "پادشاه ایران" برای اعلیحضرت فقید استفاده می کند. دلیل دیگر، همکاری فریدون در نویسندگی و اجرای برنامه های مختلف در رادیو درفش کاویان بین سال های 69-1363 می توان نام برد. باز مراودت و مراجعات فریدون به دفتر اعلیحضرت رضا شاه دوم و علیاحضرت شهبانو فرح پهلوی در خلال اقامت شش ماهه فریدون در آمریکا بود و ...
مجری برنامه
1 - پاپیون را نمی پوشند. می زنند. مثل کراوات. آیا تا به حال شنیده اید که بگویند فلانی کراوات پوشد؟ یا کراواتت را بپوش؟
2 - فرمودید بزرگترین کمک شما در ساخت آن مستند کتاب خنیاگر در خون بود. خود این کتاب نه تنها بر واقعیات استوار نیست بلکه از ابتدا ی چاپ آن، هم من و هم بسیاری دیگر از مطلعین در مورد فریدون آن را به دلیل اشتباهات بسیار فاحشی که دارد تحریف نموده بودیم. اصولاً آقای میرزا آقا عسگری صلاحیت و دانش و تبحر قلم لازم را برای نوشتن کتابی در مورد فریدون یا هر شخص دیگری را ندارند. ایشان حتی روز تولد فریدون را نمی دانند و در کتاب آن را سال 1325 ذکر کرده اند. در صورتی که 1315 است.
3 - جایزه فروغ به همت فریدون برگزار نشده بود بلکه با تصمیم وزارت فرهنگ و هنر برگزار و اهداء می شد مثل جایزه نیما و غیره.
4 - فریدون فرخزاد تنها یک شومن و یک آوازه خوان نبود، بلکه دیپلمات، شاعر، مترجم، نویسنده و سخنور بسیار ماهری بود که می توانست بدون آمادگی قبلی در هر موردی با سرعت یک صد کلمه در دقیقه صحبت کند. از نظر من هنر سخنوری او و آمادگی ذهنی او و سپس جذابیت و فیزیک او از بالاترین خصائص او به شمار می آمدند.
5 - هرگز استاد اسماعیل خویی برای دریافت جایزه فروغ به قول شما مورد تمسخر و طعنه جامعه روشنفکری ایران قرار نگرفتند. من اصلاً ابعاد این گفتار فاجعه آمیز شما را نمی توان درک کنم که کدام مغز بیماری این گونه شایعات را می سازد. برای پی بردن به اشتباه خود رجوع کنید به جراید آن دوره.
6 - شما در پایان برنامه فرمودید هنوز پرسش من پا بر جاست که چرا فریدون را کشتند؟ واقعاً آقای ... نمی دانم اسم شریفتان چیست؟ ولی حقیقتاً هنوز نمی دانید چرا فریدون کشته شد؟ پس این مستند را بر مبنای کدام فریدون ساختید؟
7 - نام صحیح فیلم "عشق من وین است" نه وین عشق من.
8 - آیا دلیل اصلی انتخاب آقای شاهین نجفی تبلیغات برای او نبود؟ و یا انتخاب آقای میرزا آقا عسگری؟ زیرا بسیار کسان بودند و هستند که اطلاعات وسیعی در مورد فریدون دارند و می توانند بی غرض و بی اشتباه در مورد او حرف بزنند.
9 - در تیتراژ پایان مستند نام آقای منوچهر وثوق به چشم می خورد که معلوم نشد نقش ایشان در تهیه این مستند چه بوده است؟
ابراهیم حامدی - ابی
1 - ترانه شب حتی یک بار هم در هیچکدام از برنامه های فریدون فرخزاد پخش نشد و نه هیچکدام از ترانه های دیگر شما. ادعای شما مبنی بر پخش 12 بار ترانه شب از تلویزیون ملی ایران کذب محض است.
2 - فریدون بر خلاف ادعای شما نه از شما و نه از کاراکتر شما به هیچ وجه خوشش نمی آمد و به هیچ وجه چهره شما را مناسب برای پخش از تلویزیون نمی دانست و این عقیده بسیاری دیگر از دست اندر کاران برنامه های هنری تلویزوین و بالاخص تهیه کنندگان و کارگردانان هم بود. اگر می خواهید نام برخی از آنان را ذکر نمایم. چرا فکر می کنید چون فریدون نیست می توانید همه واقعیت ها را و برخی اتفاقات را به نفع خودتان تغییر دهید؟
3 - آقای ابی تا اینجا را بی پاسخ می گذارم ولی چنانچه من‌بعد باز هم از این داستان ها سر هم بندی بفرمائید، آن وقت مجبور می شوم برخی حقایق را متناسب با بیانات شما ابراز نمایم.

منبع: قدیمی ها


۱۳۹۰ مرداد ۱۹, چهارشنبه

نقدی بر مستند "شب بود" درباره فریدون فرخزاد



یکشنبه شب در سالگرد قتل ناجوانمردانه هنرمند مردمی و مبارز ایران، فریدون فرخزاد مستندی با عنوان «شب بود» درباره زندگی وی از شبکه من و تو پخش شد. محبوبیت فریدون فرخزاد در کنار محبوبیت شبکه من و تو که جزو پربیننده ترین کانال های فارسی زبان ماهواره به شمار می رود، سبب گردید تا این برنامه بینندگان فراوانی را به خود جلب کند. من در اینجا به هیچ روی قصد تخطئه سازندگان این برنامه را ندارم، چرا که معتقدم نفس پرداختن به شخصیت تکرارناشدنی چون فریدون فرخزاد خود کاری است ارزشمند و درخور تقدیر؛ اما لازم می دانم نکاتی را در مورد این برنامه و مطالبی که در آن توسط تهیه کنندگان یا مهمانان برنامه مطرح گردید، بیان کنم:

1- باید در انتخاب افراد دقت بیشتری صورت می گرفت. به جز بانو پوران فرخزاد و استاد اسماعیل خویی، سایر افرادی که در این برنامه پیرامون شخصیت فریدون فرخزاد سخن گفتند، شناخت مستقیمی از شخصیت وی نداشتند. بعضاً کسانی بودند که حتی یک بار هم او از نزدیک ندیده بودند! هرچند نگارش یک کتاب یا خواندن یک آواز به یاد فریدون فرخزاد هم کاری است بسیار شایسته و قابل تحسین، اما چه بهتر که از وجود افرادی نزدیک تر به فریدون هم در این برنامه استفاده می شد تا اطلاعاتی ناب تر از جنبه های مختلف زندگی و افکار فریدون فرخزاد در اختیار بیننده قرار می گرفت.

2- ای کاش مثل برنامه مستندی که یک شب پیشتر، از همان شبکه درباره دکتر شاپور بختیار پخش گردیده بود، این برنامه هم صرفاً به نقل روایتی مستقیم از افکار، آثار و سخنان خود فریدون فرخزاد می پرداخت، تا اینکه حالتی داستان گونه بیابد و هرکس از زاویه دید خود درباره شخصیت او سخن بگوید.

3- جای خالی یک فیلم جدید یا یک سند تازه از فریدون فرخزاد در این برنامه به شدت احساس شد. تمام فیلم ها و کلیپ هایی که از فریدون پخش شد، در سایت هایی نظیر یوتیوب به راحتی قابل دسترس است. حقیقتاً می توان گفت در این زمینه، مستند «شب بود» حرف تازه ای برای بینندگانش نداشت.

4- درباره فعالیت های سیاسی فریدون فرخزاد در پس از انقلاب (که بی تردید یکی از مهمترین عوامل محبوبیت امروز او در میان مردم ایران است) سخن چندانی گفته نشد. از آن همه کنسرت های سیاسی و سخنرانی های افشاگرانه، تنها به یکی دو دقیقه از کنسرت او در رویال آلبرت هال لندن اکتفا کردند.

5- آنچه بیش از همه شگفتی مرا برانگیخت، زمانی بود که از شرکت کنندگان در این برنامه پیرامون افکار و عقاید سیاسی فریدون فرخزاد سئوال شد. یکی او را دوستدار مکتب مارکسیسم و سوسیالیسم دانست و دیگری وی را فردی که صرفاً مخالف جمهوری اسلامی بود. گمان می کنم برای اثبات عقاید واقعی فریدون فرخزاد، هیچ سندی بهتر از سخنان خود او نباشد:

http://www.4shared.com/audio/rOMAka_3/Farrokhzad_Migooyad04.html

شایسته نیست افراد یا گروههای سیاسی که تا آخرین روزهای حیات فریدون به وی دشنام و ناسزا می گفتند، امروز بخواهند محبوبیت او را به پای خود و همفکران شان بنویسند. از فریدون فرخزاد به اندازه کافی ترانه ها، اشعار، سخنرانی ها و مقالات سیاسی به جا مانده است که بتوان با تحلیلی واقع بینانه، در مورد عقاید و افکار وی به قضاوتی عاری از خطا نشست.

6- نکته جالب دیگر، که می توان آن را در ادامه دو بحث پیشین مطرح نمود، یعنی پرهیز از پرداختن به جنبه سیاسی شخصیت فرخزاد و فعالیت های او در سالیان پس از انقلاب (که نمی دانم ناشی از ترس و خودسانسوری تهیه کنندگان این برنامه بود، یا محافظه کاری و پرهیز از ورود به برخی مجادلات سیاسی)، عدم اشاره مستقیم به عاملان قتل او بود. پس از افشای ماجرای قتل های زنجیره ای و اعترافات مأموران وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی و با توجه به تکرار موارد مشابه از قتل دگراندیشان و فعالان سیاسی اپوزیسیون در خارج از کشور، تردیدی وجود ندارد که این قتل به دستور مستقیم مقامات جمهوری اسلامی صورت گرفته بود. اما متأسفانه به این جنبه از مسئله هم کمتر پرداخته شد و تنها به بازسازی صحنه وقوع قتل اکتفا گردید.

شاید اگر چنین نواقصی وجود نداشت، مستند «شب بود» به اثری بهتر و به یادماندنی تر تبدیل شد.



۱۳۹۰ مرداد ۱۶, یکشنبه

پخش ویژه برنامه ای درباره فریدون فرخزاد از کانال من و تو



شب بود نام ویژه برنامه ای است که قرار است یکشنبه شب ۱۶مرداد ساعت ۲۳ به وقت ایران از کانال ماهواره ای من و تو پخش شود. همچنین می توانید تکرار این برنامه را در ساعات ۳:۳۰شب، ۹صبح و ۳:۳۰ظهر روز بعد ۱۷ مرداد، از همین کانال تلویزیونی تماشا کنید. کانال من و تو بر روی ماهواره های هاتبرد 9، فرکانس 11317، سیمبل ریت 27500، پولاریزیشن عمودی، و یوتل ست W3A، فرکانس 10721، سیمبل ریت 22000، پولاریزیشن افقی قابل دریافت است.

۱۳۹۰ مرداد ۱۵, شنبه

ای شمایی که دلم پیش شماست...!

(به مناسبت سالروز قتل ناجوانمردانه فریدون فرخزاد)


فريدون فرخزاد در پانزدهم مهرماه سال 1317 در چهارراه گمرك تهران متولد شد. او كه برادر فروغ فرخزاد شاعره شهير معاصر بود، پس از اتمام تحصيلات خود در دبيرستان دارالفنون تهران و اخذ مدرك ديپلم به آلمان مهاجرت كرد و در رشته حقوق سياسي ادامه تحصيل داد. از دانشگاه مونيخ با درجه M.A (فوق ليسانس) فارغ التحصيل شد و پس از آن به سرودن اشعار آلماني پرداخت. در سال 1963 اشعار وي از طرف ناشرين بزرگ كتاب آلمان برنده جایزه بهترين شعر سال شد. در سال 1964 نخستين ديوان شعر وي بنام «زماني ديگر» انتشار يافت و باز هم جوايز متعددي را در محافل ادبي آلمان كسب كرد. شعري كه درباره برلين سرود جايزه ادبيات برلين را براي او به ارمغان آورد. سپس در سال 1966 به راديو و تلويزيون مونيخ رفت و به تهيه برنامه پرداخت. در سال 1967 با تلفيق موسيقي فولكلوريك ايران و موسيقي مدرن آثاري ساخت كه در فستيوال موسيقي اينسبورگ اتريش برنده جايزه نخست شد.1 در همان سال موفق به اخذ دكتراي حقوق سياسي گرديد. اما با كسب همه اين موفقيتها به ناگاه همه ساخته هاي خود را در تحصيل و حرفه رها كرده و به ايران بازگشت. به گفته خودش «وقتي كه به ايران برگشتم هدفم اين نبود كه در راديو و تلويزيون برنامه اجرا كنم. ميخواستم معلم خوبي باشم، در دانشگاه درس بدهم يا به وزارت امورخارجه بروم و ديپلمات خوبي باشم. ولي خب مسايلي پيش آمد و بخاطر طرز فكر من در آن زمان كه موردپسند عده اي واقع نمي شد، نتوانستم آن كارها را انجام بدهم. ناچار مجبور شدم كه كاري آزاد پيش بگيرم. رفتم به راديو و تلويزيون و كارهايي كردم كه شنيديد و ديديد...» 2
از آن پس به تهيه و اجراي چندين شوي پربيننده و محبوب تلويزيوني پرداخت كه از آن جمله ميتوان به «دو ساعت با فريدون فرخزاد» ، «ميخك نقره اي» ، «سلام همسايه ها» ، «بزرگترين شوي تلويزيوني»
و «بزرگترين نمايش هفته» اشاره كرد. فرخزاد در اين برنامه ها بسياري از خوانندگان بااستعداد و جوان
را به روي صحنه آورد و به مردم معرفي كرد كه بسياري از آنها بعدها خود تبديل به هنرمندان معروفي شدند. او هميشه از تمام همكارانش به نيكي ياد ميكرد: «شما ميتوانيد راجع به يك هنرمند هرجور كه ميخواهيد فكر كنيد. ولي آدم راجع به همكارش هميشه عزيز و گرامي فكر ميكند. آنها براي من همه عزيز بودند. هركجاي دنيا هستند، يادشان بخير باشد.» 3 هرچند زمانی که فریدون فرخزاد به لس آنجلس رفت، ناسپاسی برخی از این دوستان قدیمی و محیط آلوده به دروغ و فساد آن شهر او را بسیار آزرد: «من خیلی از خواننده ها را روی صحنه آوردم. امروز از اینکه با آنها روی صحنه رفتم، بعضی وقت ها بسیار متأسفم. از این 90 تا خواننده 85تاشون کار دست من هستند. ولی [الان] سلام علیک هم با من نمی کنند. می ترسند اگر مثلا کنار من بایستند و سرود سیاسی بخوانند کاسبی شون خراب بشه!»4
فريدون فرخزاد پس از پيروزي انقلاب 57 مدتي به زندگي مخفي پرداخت و سپس به خارج از كشور عزيمت كرد. در جريان جنگ تحميلي دوبار به اردوگاه اسراي ايراني در عراق سفر كرد و بسياري از كودكان اسير ايراني را به اروپا انتقال داد تا در كنار خانواده هاي پذيراي ايراني و اروپايي زندگي امن و آسوده اي داشته باشند. همچنين در فيلمي بنام «وين عشق من» ساخته «هوشنگ اللهياري» نقش يك حزب اللهي متعصب را ايفا كرد. او كنسرت جنجالي خود در سالن «رویال آلبرت هال» لندن را به محل اعتراض و انتقاد شديد از مقامات جمهوري اسلامي تبديل كرد: «براي ملتم مي ايستم، سينه ام رو سپر ميكنم. در مقابل مذهب، مليت رو قرار ميدم. در مقابل الله اكبر، زنده باد ايران رو ميگذارم.... فرهنگ هميشه غالب ميشه بر زور و ستم و قلدري....»
فریدون فرخزاد یکی از هنرمندانی بود که همیشه برای اعتلای فرهنگ و ادب ایران زمین مبارزه میکرد. همواره در کنسرت ها و برنامه هایش از شعرا و بزرگان ادب و هنر میهن مان یاد میکرد، از آدم های دو رویی که برای رسیدن به منافع و مطامع شخصی خود به کشور و هم میهنانشان پشت کرده بودند، بی پروا انتقاد میکرد، خرافات و موهوماتی را که تحت نام دین به جامعه القاء می شد به چالش می کشید و بجای آن از عظمت و غنای ادبیات و فرهنگ ملی ایرانیان سخن می گفت. در یکی از کنسرت های خود در کانادا می گوید: «من نمیگم از کشور شاه یا امام[خمینی] میام. من از کشور حافظ، سعدی، مولوی، میرزاده عشقی، پروین اعتصامی، ملک الشعرای بهار و اینگونه آدم ها به اینجا آمده ام... از آنها یاد میکنم. برای اینکه آنها هستند که من را روزی به ایران برمی گردانند، یا بچه های ما را به ایران برمی گردانند... من از کشوری نمیام که رهبر اون کشور امروز باعث افتخار من باشه، من خجالت میکشم که بگم ایرانی هستم، در حالی که ایرانی بودن باعث افتخار مردم بوده در طول تاریخ. چه بر سر ما آمده که مثل آلمان های زمان هیتلر خجالت میکشیم بگوییم رهبر ما آدولف هیتلر است.... خاک بر سر آن مردمی بکنند که در طول تمام این سالها نفهمیدند که یک فرقی است بین جانی و عالم. حتی [به] دنبال جانی رفتند، نمازخوان شدند، ریش گذاشتند، برای اینکه صد تومان پول بگیرند. جهان میگذره، با صد تومان، این صد تومان [ارزشی نداره] برای من [که] ده سال دیگه بیشتر زنده نیستم. اما خیلی بده که آدم فاحشه مغزی باشه. چه بهتر که آدم تنش رو بفروشه، اما مغزش رو به جانی در جماران نفروشه...»5
و یا در کنسرت معروف خود در لندن می گوید: «حافظ چند صد سال پیش گفته: نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد / عالم پیر دگر باره جوان خواهد شد / ارغوان جام عقیقی به سمن خواهد داد / چشم نرگس به شقایق نگران خواهد شد / این تطاول که کشید از غم هجران بلبل / تا سراپرده گل نعره زنان خواهد شد... این جواب حافظ است، جواب فرهنگ ایران است، جواب مردم ایران است مثل شما که با برگزاری سنت های ملی شان و بدون تشویش از این روزی نامه ها و اعلامیه ها و غیره و ذلک، ملیت شان را [حفظ میکنند]. مگر برای ما چی مونده؟ ما چه جور میتونیم ایران رو حفظ کنیم وقتی دست مون بهش نمیرسه؟ وقتی دست وزارت خارجه انگلستان پشت خمینی است؟ من چطور میتونم دست اونها رو از پشت خمینی بردارم؟ فقط با زنده نگهداشتن سنت های ملی مان.»6
در اين سالها فرخزاد بيشتر به خلق اشعار و ترانه هاي سياسي مي پرداخت. آثاري چون «مهدی رحیمی» (يادبود سپهبد مهدي رحيمي آخرين رييس شهرباني نظام شاهنشاهي كه در نخستين روزهاي انقلاب تيرباران شد)، «سرباز»، «وطن به پیش»، «همرزمانم»، «تبريز بپاخيز»، «زنده باد پادشاه»، «سلام ای وطن» و... نمونه ای از آثار وی در این دوره است.



در اوايل سال 1989 مجموعه شعري به زبان فارسي در لس آنجلس منتشر كرد بنام‌ «در نهايت جمله آغاز است عشق»:
از سخن چون عشق مي ماند ز ما / پس رها كن خويشتن را در صدا
چون صدا عشق است و پرواز است عشق / در نهايت جمله آغاز است عشق
فریدون فرخزاد در این شعر، قدرت و عظمت عشق را برای خواننده به تصویر می کشد. و در شعري ديگر از همین مجموعه به زیبایی هرچه تمامتر جهان پوچ و عاري از عشق امروز را اینگونه تصویر می کند:
ديگر عشقي عيان نمي بينم / عاشقي در جهان نمي بينم
در سراپرده قساوت ابر / ذره اي آسمان نمي بينم
قهرمانان شبانه پژمردند / سروري قهرمان نمي بينم
زين غزل هاي روزگار خزان / وصف ملك كيان نمي بينم
در جهاني كه بعد مي آيد / جز غم اين زمان نمي بينم7
سرانجام پيكر غرق در خون فريدون فرخزاد در شامگاه شانزدهم امرداد 1371 (8 آگوست 1992) در منزلش در شهر بن آلمان يافت شد. پليس آلمان اعلام كرد كه وي پيشتر با ضربات متعدد چاقو بقتل رسيده است. سالها بعد پس از رسوايي هاي رژيم جمهوري اسلامي در ماجراي قتل هاي زنجيره اي، نام فریدون فرخزاد هم دوباره بر سر زبان ها افتاد و ابعاد جدیدی از چگونگی قتل او و عاملان و آمران این جنایت فجیع روشن گردید. «اكبر گنجي» با استناد به اعترافات تعدادي از متهمان اين پرونده افشا كرد كه سرويس امنيتي رژيم جمهوري اسلامي و تروريست هاي اعزامي از تهران عامل اين جنايت بوده اند و امیرفرشاد ابراهیمی، از مأموران سابق وزارت اطلاعات، فردی بنام اکبر خوش کوش را عامل این قتل دانست. در طی سالیان اخیر، شخصیت فریدون فرخزاد، بیش از پیش مورد توجه نسل جوان ایران قرار گرفته است. با اینکه بسیاری از این جوانان هیچگاه شوهای تلویزیونی و کنسرت های فریدون را ندیدند و در روزگاری که او آواز می خواند و شعر می سرود نزیسته اند، اما به لطف گسترش وسایل ارتباط جمعی، فرخزاد را بهتر از جامعه زمانه خودش شناخته اند. با افکار و عقایدش بیشتر آشنا شده اند، ترانه هایش را دوست دارند، و از او به نیکی یاد می کنند. دراین میان، نباید از نقش ميرزا آقا عسگري «ماني» شاعر، نويسنده و پژوهشگر مقيم آلمان نیز به سادگی بگذریم. او چند سال پیش اقدام به چاپ كتابي درباره زندگي فريدون فرخزاد تحت عنوان «خنياگر در خون» كرد و مجدداً نام فرخزاد را در محافل سياسي و هنری زنده ساخت. پس از آن مراسم متعددی در اروپا و امریکا در یادبود فریدون فرخزاد برپا کرد و در شناساندن ابعاد ناشناخته شخصیت این هنرمند مردمی ایران نقش بسزایی داشت.
امروز فریدون فرخزاد در میان ما نیست. اما اندیشه او زنده تر و پویاتر از همیشه روشنگر راه کسانی است که در پی شناختن هنر حقیقی هستند. هنری که در آن هنرمند بیانگر آلام و رنج های جامعه اش است؛ پیام آور شادی و امید، و تصویرگر آرزوها و آرمان های یک ملت. هنری که در آن «هنرمند معلم اخلاق اجتماعش نیست و وظیفه هم ندارد که تکلیف ملتی را روشن کند... ولی هنرمند، هنرمندی که بخاطر مردم بالا رفته، از مردم بهره مالی گرفته و با پول مردم، اگر چه با کار هنری اش، ولی با دستمزدی که از مردم به دست آورده، خوب زندگی کرده، وظیفه دارد که در زمانی که ملتی گرفتار می شود و کشوری در بند است راه بیفتد و حداقل کاری که میتواند بکند این است که حرف بزند... وظیفه یک هنرمند گفتن واقعیت هاست.»8
و هیچکس زیباتر از پوران فرخزاد، دیگر عضو خانواده فرهیخته و هنرمند فرخزاد، درباره فریدون سخن نگفت:
«ای شمایی که دلم پیش شماست / غم ایران همه تشویش شماست
تا فریدونم و فرخزادم / شعله‌ی آتشم و فریادم
دل من آتش جاویدان است / زنده و مرده‌ی من ایران است»
یادش گرامی و راهش جاودانه باد
پاینده ایران
بزرگمهر
15 امرداد 1389 (6 آگوست 2010)

پي نوشت
1. مصاحبه با فريدون فرخزاد – مجله «سپيد و سياه»
2. آلبوم فريدون فرخزاد و خاطره ها
3. همان
4. کنسرت فریدون فرخزاد در کانادا
5. همان
6. کنسرت فریدون فرخزاد در انگلستان، لندن
7. شعر «درد من»
8. مصاحبه فریدون فرخزاد با تلویزیون جام جم

۱۳۹۰ مرداد ۱۴, جمعه

دانلود کتاب «خنیاگر در خون»، در شناخت و بزرگداشت فریدون فرخزاد


مژده به دوستداران فریدون فرخزاد:

«خنیاگر در خون» در اینترنت قرار گرفت.

پس از انتشار کتاب «خنیاگر در خون» در سال ۲۰۰۶ میلادی بسیاری از دوستداران زنده یاد دکتر فریدون فرخزاد شومن،خواننده ،شاعر و مبارز مردمی ایران بویژه از ایران با من (مانی، نویسنده زندگینامه فرخزاد) تماس میگرفتند و خواهان کتاب به صورت مکتوب یا آنلاین بودند. ارسال کتاب به ایران شدنی نبود. پخش آنلاین آن کتاب هم با توجه به هزینه ای که برای چاپ مکتوب کتاب صورت گرفته بود و می بایست همان هزینه برگردد هم ناممکن بود. سرانجام آن چاپ تمام شد و چاپ دوم کتاب با افزوده ها و تصحیحات فراوان توسط شرکت کتاب در آمریکا در سال ۲۰۰۸ در دسترس همگان قرار گرفت. اکنون زمان انتشار اینترنتی چاپ نخست کتاب «خنیاگر در خون: در شناخت و بزرگداشت جانبخش فریدون فرخزاد»رسیده است. فرمات پی دی اف کتاب را در این سایت قرار دادیم.
امیدوارم یاد فرخزاد پرتوی باشد فراراه مردم ایران که برای برچیدن حکومت دینی اسلامی در ایران و برای دموکراسی، سکولاریسم، آزادی و برابری مبارزه می کنند.

با مهر

میرزاآقا عسگری. مانی

برای دانلود نسخه اینترنتی این کتاب ارزشمند، به لینک زیر مراجعه کنید:

http://www.4shared.com/document/kqVOFeE9/Khonyagar-Dar-Khoun.html