۱۳۹۰ شهریور ۱۳, یکشنبه

آغاز مرگ



















شعری از فریدون فرخزاد به یاد خواهرش فروغ

همیشه باز می کنم پنجره ای را
به یک سویی
و می گذارم تا نورها برخیزند
روی نهایت زمین.
صداهایی
به سبکی ریشه های آب
تاج هایی از باد را
روی آغاز شب می گذارند.
درخت هایی
رنگ رنگ، نمناک
میوه هایِ سایه بیان می کنند
آغاز مرگ را.
بهار دیرپا
تابستان دیرپا
گام به گام.
و من
همیشه بیگانه،
جدا می کنم خود را
از بازتاب های روز.     

                            اسفند 1345


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر